ديديم يه كامنت كمه زدم تو كار دومي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سالها از هبوط آدم گذشت ، پس فرزندان او ره گم كردند . خدا خواست تا ره به ايشان بنماياند اما ايشان چشم فرو بستند . .. باري گذشت و گذشت و گذشت تا آنكه روزي به خود آمدند كه بسي دير بود .
چشم به آسمان دوختند فرياد كشيدند : ديرزماني است كه تو را بنده نبوديم اما تو هميشه ما را خدا بودي گواه ادعايمان آن است كه لحظهاي از ما قطع روزي نكردي و عيبهامان را حتي در عين ضلالت و پستي ما پوشاندي
آيا شعاع نوري از دل اين آسمان گرفته تابيدن خواهد گرفت